نیمه دوم زندگی یک زن

ساخت وبلاگ
تمرین دیروز دوچرخه م شیب بود . من از بچه های تیم زودتر راه افتادم . چون تمرین سختی داشتم . حدودا 500 متر شیب زیاد با سنگینترین خودرو ( دنده ) عضلات پام سر شده بود . تقریبا به بالاترین نقطه رسیده بودم که یهو یه سگ دیدم .اول گفتم کاری نداره بهم ولی با پارس کردنش احساس خطر کردم در اون حدی که بدون نگاه کردن به پشت سر ، جاده رو بریدم و دور زدم . سگه هم از وسط جاده دنبالم میدواید . حدودا ۴۲ کیلومتر سرعتم بود و سگه همچنان پشت سرم میدواید . گفتم یکم دور شم وایمیسته .اما عین این ۵۰۰ متر رو دنبالم دوید . تقریبا به سطح مسطح جاده رسیده بودم که چشمم به یه تراکتور افتاد که داشت کنار جاده رو میکند . فک کنم از دور متوجه موضوع شد چون تا رسیدم بهش پرید پایین و با چن تا سنگ سگ رو دور کرد . بعد برگشت پیشم و با قمقمه ی خودم یکم بهم آب داد و دیگه نتونست جلوی خنده شو بگیره . یکم خجالت کشیدم . گفت خانوم این سگ واسه ی فلان معدنه . حیوون آرومیه . چون تو فرار کردی دنبالت کرده و اگه وایمیستادی باهات کار نداشت . حوصله توضیح نداشتم . یه چشم گفتم و برگشتم سمت خونه . فک کنم حالا حالاها اون طرفا نرم از بس ترس بدی کردم . + نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۱ ساعت 0:41 توسط ماهی  |  نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 84 تاريخ : شنبه 26 آذر 1401 ساعت: 16:30

در برنامه تمرین و تغذیه دخترک برای کاهش وزنش چای سبز بود . هر چند خوردن چای سبز از زمان پدرجان به عنوان یه عادت توی خونه ما اومد اما فقط من و همسر ازین چای میخوردیم و دخترک خیلی علاقه ای نشون نمیداد تا در دوره کاهش وزنش مجاب شد به خوردن. من چای سبز رو توی قوری پیرکس دم میکردم و گاهی یکم پنیرک همراهش میریختم . با اینکه طعمش رو عوض نمیکرد اما دخترک با دیدن این چن پر گل بهش لب نزد . ازون به بعد چای سبز رو توی فلاکس ( فلاسک ) استیل دم میکردم ولی بازم توش گل پنیرک میریختم و به خوردش میدادم . بعدها فهمید ولی چون متوجه شده بود الکی مقاومت کرده دیگه چیزی نگفت و خورد . الحمدلله ۱۰ کیلو وزنی که بخاطر مصرف هورمون اضافه کرده بود رو کم کرد . دیروز دیدم داره برنامه تمرینی و غذایی برای هم کلاسیش مینویسه که توی اون مصرف چای سبز و هل و پنیرک با هم گنجونده شده . خنده م گرفت . نه به اون نمیخورمهای اولش نه به پیشنهادش به بقیه . در اون رژیم غذایی ورزشی خودش فقط نوشیدن چای سبز بود اما چون من با هل و پنیرک اونم بخاطر خاصیتش درست میکردم اینجوری براش جا افتاد . عادتها و رسوم در خانواده اینجوری از نسلی به نسل دیگه منتقل میشن . + نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۱ ساعت 18:43 توسط ماهی  |  نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 81 تاريخ : شنبه 26 آذر 1401 ساعت: 16:30

دخترک شبای امتحان اول شب میخابه و ساعت ۲ نصفه شب پا میشه و تا دم صبح درس میخونه . هر چی اصرار میکنم که سرشب درس بخون بعدش راحت بخاب حریفش نمیشم . راستشو بگم اصن سروصدا نمیکنه و زیر نور چراغ مطالعه درس میخونه ولی خودبخود باعث میشه من بیدار بمونم و منم که بیخوابی روزمو خراب میکنه . دم صبحم میاد چرتم ببره که باز باید پاشم صبحونشو بدم . عملا فردای غیرمفیدی رو رقم میزنه . الان که دارم مینویسم ساعت دو و‌نیمه و دخترک فردا امتحان زیست داره . منم مث جغد چشام بازه هر چند از شدت خواب ازش اشک میاد . مادر بودن سختترین مسولیت دنیاست . + نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم آذر ۱۴۰۱ ساعت 2:24 توسط ماهی  |  نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 22 آذر 1401 ساعت: 9:45

شبکه باران ( رشت ) داره دعای کمیل رو با اجرای آهنگین پخش میکنه .چراغای خونه خاموشه . فقط نور تی وی هال رو روشن کرده . حس میکنم ملائک دارن بال میزنن .اولین دفه س دارم دعای کمیل رو با این صوت گوش میکنم . من از دعا خوندن یا شنیدن با ناله و صدای زاری متنفرم . نظرم اینه وقتی داری با خدا درددل میکنی باید حس شادی داشته باشی . قسمت بر این بود بزنم این کانال و با این نوا برم توی خلسه .اگه کانالای استانی رو دارین شمام گوش کنین + نوشته شده در جمعه هجدهم آذر ۱۴۰۱ ساعت 0:33 توسط ماهی  |  نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 20 آذر 1401 ساعت: 11:43

در یک عملیات انتحاری وسط هال کرسی گذاشتیم نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 110 تاريخ : يکشنبه 20 آذر 1401 ساعت: 11:43

چند سال پیش که دخترک کلاس هفتم بود یهو تب BTS گروه موسیقی کره ای رو گرفت و تمام اطاقش شد عکسای اینا . حتی لوازم التحریر و وسایلش حتما باید با این مارک بود . تو دلم گفتم خوب وارد دوران نوجوونی شده و علائم بلوغه . خودمم این شرایط رو گذرونده بودم با این تفاوت که عکس هنرپیشه محبوب آمریکاییم رو فقط بخاطر اینکه رکابی تنش بود ته کمد لباسام زده بودم تا لباسا جلوش باشه و دیده نشه نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 20 آذر 1401 ساعت: 11:43

بچه های دانشگاه یه گروه واتساپی زدن که منم توی این گروه هستم . هی ازین گروه لفت میدم باز میبینم منو اد کردن . نصفه شب گفتم تا مدیرگروه خوابه لفت بدم صبحم صدتا پیام صب بخیر میاد متوجه خروج من نمیشه . الان دیدم مخبر گروه اعلام کرده که من نیستم و دوباره منو عضو کردن . میخام کلا واتساپمو پاک کنم نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت: 17:31

چند وقت بود که نمیتونستم وارد مدیریت وبلاگ شم و پست جدید بذارم . امشب که تونستم بیام دیدم کلی کامنت رکیک برام گذاشته شده نیمه دوم زندگی یک زن...

ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 14 آذر 1401 ساعت: 15:45

عجب هوایی نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 95 تاريخ : دوشنبه 14 آذر 1401 ساعت: 15:45